*دنیای عزیز! امیدوارم دستهای کوچک دخترم را بگیری*
:: مهر92 :: روزها گذشت و گذشت تا اینکه بعد از تولدت رسیدی به اول دبستان دنیای عزیز: امروز دخترم رفتن به مدرسه را آغاز می کند وشرایط جدید تا مدتی به نظرش عجیب وغریب خواهد آمد. برای همین امیدوارم که تو با نرمش ومتانت با او رفتار کنی. آخر می دانی، دخترم تا به امروز پادشاه لانه ی خود و رییس حیاط خلوت خانه بوده است. من هم همیشه دور وبرش بودم تا برزخم هایش مرهم گذارم و دردهایش را تسکین دهم. اما اکنون همه چیز در شُرف دگرگونی است. امروز صبح، او از خانه خارج خواهد شد، برایم دست تکان خواهد داد و ماجراهای بزرگ زندگیش را که شاید شامل مبارزه، غم و اندوه و تاسف خوردن باشد، آغاز خواهد کرد. دخترم برای اینکه بتواند در این دنیا زندگی ...
نویسنده :
مامان عسلی
18:04